پوریا از شرکت هرمی بلاخره اومد بیرون
چند روز بیشتر نیست .....
دوباره میام...
متولد ۳۰ شهریورم
دیروز عصر پوریایی اولین کسی بود که بهم اس داد الهی فداش بشم که یادش بود :
عزیز قشنگه ناز دوست داشتنی خوردنیه من تولدتو تبریک می گم ایشالله صد ساله شی و هر سال خودم قشنگ ترین جشنا رو برات بگیرم بوساشو باید تلفنی بدم...
اینو فریبا بهم داد :
مناسبتها تنها بهانه برای یاد کردن بهترینهاست ... تولدت مبارک گلم
انگاری همه یادشون رفته بود که تولدمه
دوست داشتم امروز رو در کنار پوریا باشم اما پوریا هم کارشون بهانه کرد تا آخر شب منتظر بود بهم زنگ بزنه و تنهایمو پر کنه اما خبری ازش نشد حتی با اس ام اس هم نبود .تا ۱۲.۳۰ بود که اس داد بیا بغلم لالا ... خب انگاری اونم از دست من ناراحت شده بود ... فکر کرده بود که من امشب خیلی داره بهم خوش می گذره و دیگه یادش نیستم ... غافل از اینکه همه فکر و ذکر من خودش بوده ... من اس دادم که اومدم بغلت شب بخیر... بعد از چند دقیقه بهم زنگ زد و باهم صحبت کردیم من اعتراض پشت اعتراض و اونم از دستم ناراحت بود ...
بدترین شب تولدی بود که داشتم ... با چشم پر از اشک خوابم برد ... فردا پوریا یا اس بهتر بهم داد
صبح قشنگت بخیر ******پیشی خوشکل من که امروز چشماشو وا کرد رو یه دنیا فداش بشم الهی همه جاتو می بوسم ********* تولدت مبارک باشه عشق نازم
ظهر هم بهم زنگ زد و خواست امروز یعنی ۳۰ شهریور بیشتر باهم باشه و مهربون تر باشه ....
امروز بقیه دوستان هم اس ام دادن
سار و زهرا دو تا خواهر دوقلو دوست دخترای داداشم
تولدت مبارک حتی بی من ! تولدت مبارک خوش اومدی ستاره اگر چه از راه دور هیچ فایده ای نداره شعماتو روشن منو به جام دوباره کن نمیشه پیشت باشم فقط برام سکوک کن تولد سال بعد خودم رو می رسونم هر چی تولد باشه دیگه پیشت میمونم خدا تو این روز خوب تو رو به ما هدیه داد همه مثل هم بودن فرشته هاشو فرستاد اول روز اومدی تابیدی جای خورشید خدا گناهمو به خاطر تو بخشید تنها توی اتاقم با رز و شمع و میخک با عکس نازت میگم تولدت مبارک میدونم از راه دور تبریک من قبول نیست عشقم صاحب نمره بیست اما خودت میدونی که چاره ای ندارم من که به جز چشم تو ستاره ای ندارم میشینم و میشمارم بازم ستاره ها رو به این تولدت قسم می دم خدا رو که سال دیگه امروز نشسته باشی پیشم تولدت مبارک دارم دیونه میشم .
اینو سلماز جونم داده
جیگر .. نفس .. عمر .. عسل .. زندگی .. طلا .. بلا تولدت مبارک عاشقتمو و هزار بار می بوسمت
سانازی بهم زنگ
اینو هم واسم ایمیل کرده بود
دیدم آسمون چقدر روز ۳۰ شهریور آبیتر شده دیدم گنجیشکا آواز می خونن تو آسمونا بگو تولد عروسک جونم آجیه خوشگلم بوده بابا منت سر تابستون گزاشتی شهریورو حسابی شرمنده خودت کردی ۳۰ رو توی تاریخ تا ابدیت ثبت کردی و به من این افتخارو دادی که بهت تبریک بگمو بهت بگم که چقدر دوستت دارمو تا همیشه تا نفس دارم به یادتم.
شب هم مژده و یگانه دو تا دخترخاله ها بهم زنگ زدنو تبریک گفتند
هاجر دوست خوبم و همکلاسی
برای تو که هیچ وقت یاد نگرفتی بد باشی یه دنیا خوبی آرزو میکنم ... تولدت مبارک عزیزم
شب هم بهم زنگ زد و معرفت خودشو نشون داد
تمام اون کسایی که رو که منتظرشون بودن به هر طریقی که بود معرفت خودشون رو نشون دادن .
ممنون از لطفتون